سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Text Box: Text Box:   نسیم در کف ماند... 
 

منوی اصلی

بازدیدهای امروز: 5 بازدید
بازدیدهای دیروز: 0 بازدید
مجموع بازدیدها: 2688 بازدید


صفحه اصلی
وضعیت من در یاهو

پست الکترونیک
پارسی بلاگ

ورود به مدیریت
درباره من

درباره ی سنگر من
 

نسیم در کف ماند...

مجنون شهادت
سکوت ما را منگر ما خود معدن رازیم فلک بشکسته پر ما وگرنه اهل پروازیم.

سنگرهایی که هر روز سر می زنم

پرچم سنگر ما

نسیم در کف ماند...

سنگر هم رزم های ما



پرچم هم رزم های ما


فهرست موضوعی یاداشت ها
اللهم عجل الولیک الفرج .
آرشیو

 
موضوعات سنگر
نوای سنگر

 
پشتیبانی و طراحی

بدون شرح

Monji (9)

نظرات دیگران [ نظر]   نوشته شده توسط : مجنون شهادت شنبه 88 تیر 6 ساعت 3:7 عصر

دل نوشته

بسم رب الشهداء والصدیقین

 
 می شنوی ? گوش می کنی ? نه ?می دانم که گوش نمی کنی ? شکایتی ندارم ? نه چرا شکایتی دارم ? اصلا من شکایت دارم ? اگر تو گوش نکنی پس کی گوش کنه ? این گوشهای ناشنوای شهری .
 این چهره های به ظاهر خندانی که زیر لبخندهای سرد و مزورانه شان لهت می کند. می خواهم حرفی بزنم ? تورا به ذره ذره خاک روی تنت ? تورا به دردت? به زخمت ? به عطش عشقت ? گوش کن ? من یک شهری ام ? شهری که نمی خواهد رنگ شهر روی تنش ثبت شود ? شهری بیزار از شهر ? شهری خسته از گناهان شهری ? خسته از رنگ خاکستری شهر ? می شنوی? من خسته شدم ? دلم گرفته ? از خودم ? از حس گم شده ام ? از چشمان بدون اشکم ? از دلی که بلد نیست بغزش را چگونه بشکند ? به تشنگیهایت قسم که از دیده ها و شنیده هایم خسته شده ام ? می دانی من هرروز چه چیزها می بینم ? می خواهی بهت بگویم ? صدفهایی زیبا که آنقدر خودرا پوچ و توخالی می بینند که خودرا برای هر نامردی باز می کنند. شیشه های غروری که هر روز با سنگهای نا مردی می شکنند و زیر پای رهگذران غافل و بی تفاوت ناله می کنند. فرشتگانی که خودرا دلقکان سیرک هنرمندان بی فرهنگ غربی کرده اند و عشق و علاقه جوان و بی پیرایه شان را به دست نگاههای تمسخر آمیز آنها سپرده اند. انسان نماهایی که دیگر برای لبهای ترک خورده فکه و شهدایش هم تره خرد نمی کنند. دیگه کسی به کام تشنه شلمچه آب نمی ریزه .
کسی به تماشای آخرین ستاره شب طلائیه نمی شینه . اروند تنها مانده و دل جبه ها از ما گرفته و بالهای خونین خونین شهر زیر قدمهای لرزان ما شکسته ، گوش کن می شنوی ، اینها برای خستگی و شکایت من کافی نیست . چرا 
 حالاتو بگو ، تو بگو چکار کنم ؟
کجا برم ؟
به کی بگم ؟
به کی جز تو؟

نظرات دیگران [ نظر]   نوشته شده توسط : مجنون شهادت شنبه 88 تیر 6 ساعت 2:52 عصر

آغاز حرکت

اى امید بى پناهان

موعودا! دیرهنگامى است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره‏هاى اشتیاقت، سوخته‏ایم .

باغ آرزوها به ‏شوق بهار روى ‏تو خزان ها را مى‏شمارد و چکامه‏هاى خونین شقایق را مى‏نگارد؛

نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛

عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت ‏سر ز حجله عیش برنیارند؛

اى دستت ‏دست کردگار!

معراج ‏نشینى بگذار از پرده غیبت ‏به درآى و رخسار محمدى بنمای؛

که خیل منتظران در فرودست وعیدهاى دنیایى، چشم بر بلنداى وعده دیدار تو دارند.

اى گوشوار عرش الهى! آرمان انتظار را به کوله ‏بار صبر و یقین، بر دوش مى‏کشیم و به ترنم آواى ظهور سرخوشیم؛ هر صبح و مساء، یاد طلوع تو را در سینه مى‏پرورانیم و پرتو چهره تو را در دیده نقش مى‏زنیم.

اى امید بى ‏پناهان، بیا ... بیا .

 از ثرى تا به ثریا، دل هاى بى‏ قراران ، شیداى یک نگاهت .

از سوى ‏تا ماسوى جان هاى بى‏ پناهان، نثار قدم هایت .

بیا و روزه ‏داران غیبت را به افطار فرج بنشان و قضاى عهد انتظار را دستى برافشان.


نظرات دیگران [ نظر]   نوشته شده توسط : مجنون شهادت یکشنبه 88 خرداد 31 ساعت 5:1 عصر